یک شبِ زیبا، آسمان مکه پر از ستاره بود و ماه کامل، مثل یک چراغ بزرگ میدرخشید.
مشرکان قریش که همیشه دنبال بهانه بودند، دور پیامبر ﷺ جمع شدند و گفتند:
ای محمد! اگر راست میگویی و پیامبر خدایی، برای ما کاری بکن که هیچکس نتواند انکار کند!
پیامبر با آرامش پرسید: چه میخواهید؟ گفتند: ماه را برای ما بشکاف!
پیامبر ﷺ با اطمینان فرمود: اگر این کار را انجام دهم، ایمان میآورید؟ همه گفتند: آری، آری!
پس پیامبر ﷺ رو به آسمان کرد و با دست مبارکش به ماه اشاره نمود. ناگهان به فرمان خدا، ماه در برابر چشم همهی مردم، دو نیم شد! یک نیمه در کنار کوه صفا ایستاد و نیمهی دیگر در کنار کوه مروه.
مردم فریاد زدند: نگاه کنید! ماه نصف شده! بعضیها مات و مبهوت ماندند و لرزیدند، بعضیها سر به سجده گذاشتند، اما برخی گفتند: «این سحر است! محمد ما را جادو کرده!»
چند روز بعد، کاروانهایی از شام و یمن رسیدند. وقتی از آنها پرسیدند، گفتند: بله! ما هم همان شب دیدیم که ماه دو نیم شد! اینجا بود که دیگر جای شک باقی نماند؛ معجزهای بزرگ اتفاق افتاده بود. اما کسانی که دلشان سیاه بود، باز هم ایمان نیاوردند...