تولد و خاندان
آیت الله العظمی حاج شیخ محمدعلی سیبویه حائری یزدی، فرزند آیت الله آخوند ملا عباس یزدی در سال 1313 هجری قمری در شهر مقدس کربلا در خانواده ای مشهور به علم و تقوا دیده به جهان گشود و رشد کرد.
ملقب به «ابو الفضائل» بود و چون اجدادش در روستای ابرندآباد یزد سکونت داشتند و جدش آخوند ملارضا و پدرش آخوند ملاعباس در آنجا متولد شدند منتسب به یزد و ملقب به یزدی بودند. و چون ایشان در حائر حسینی علیه السلام در کربلا تولد یافته و سکونت داشت ملقب به الحائری است؛ همچنانکه هر کسی که ساکن در کربلا باشد به حائری ملقب می شود.
تحصیلات و استادان
او در محیطی معنوی که از تقوا و پرهیزگاری تراوش می کرد رشد کرد و از همان کودکی پیرو پدر شد و تربیتی نیکو و پاک یافت. و هنگامی که به حوزه علمیه وارد شد در نزد پدر و برادرش شیخ علی اکبر سیبویه شاگردی کرد و مبادی ادب و فقه را از آنها فراگرفت. سپس در سطوح عالی از فقهای بزرگ عصر نظیر آیت الله العظمی سید میرزا هادی خراسانی و سید محمدابراهیم قزوینی و سید حسن قزوینی طباطبایی معروف به آقا میر و شیخ عبدالخالق هندی و همچنین از مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (مؤسس حوزه علمیه قم) در روزهای اقامتش در کربلا استفاده برد تا اینکه در جوانی به درجه اجتهاد رسید.
وقتی به نجف می آمد در جلسه درس آیت الله سید یزدی صاحب عروه شرکت می کرد، اما بیشتر استفاده ایشان از حضرت آیت الله العظمی سید میرزا هادی خراسانی بود که بیشتر از سی سال بود. به طوری که استاد به او می گفت: من شما را مجتهد مسلم می دانم و آماده ام تا هر گونه اجازه اجتهادی برای شما بنویسم، اما از شدت تواضع و خالی بودن از هوای نفس چنین چیزی از استاد نخواست. اما از طرف آیت الله العظمی سید حسن حاج آقا میر قزوینی حایری اجازه اجتهاد ظاهرا آنچنانکه نقل شده و به درخواست آیت الله العظمی بروجردی برای ایشان صادر و فرستاده شد و نزد ایشان باقی ماند.
تدریس و شاگردان
ایشان زحمت تدریس و مباحثات علمی در حوزه علمیه کربلا و در مدارسی نظیر مدرسه حسن خان و مجاهد و در صحن حرم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام در حجره ای مخصوص به عهده داشت. دروس فقه و اصول و خارج آن دو، تفسیر، کلام و اخلاق را تدریس می کرد و در درس خصوصی او، جمعی از علمای ممتاز از جمله آیت الله العظمی سید علی سیستانی که شب های جمعه برای زیارت می آمد، شرکت می کرد.
و جمعی از علمای نامی را تربیت کرد که بعدها در عراق و ایران و هند و پاکستان و. . منشا تدریس و ارشاد شدند و برخی از آنان به مرحله اجتهاد رسیده اند.
نظیر آیات و حجج اسلام، شهید حاج شیخ محمد صدوقی (امام جمعه یزد)، سید محمدرضا طبسی حائری، شیخ حسن طهرانی، شیخ حبیب الله هندی، سید مصطفی اعتماد، شیخ عبدالرضا صافی، شیخ صادق واعظ، شیخ محمد علی حائری و سید علی گوهر هندی، سید محمدرضا همدانی، سید ضامن حسین هندی (نماینده ایشان در هند)، سید مختار هندی، شیخ فخرالدین مازندرانی، احمد خاتمی خراسانی، شیخ عبدالحسین یزدی، سید محمدباقر فصیح یزدی، سید باقر میبدی، سید علی میبدی، سید علی حائری، سید علی نقی طبسی حائری، شیخ محمدتقی فاضلی، شیخ حسن اصفهانی، شیخ ابراهیم حائری، شیخ عباس حائری، سید کاظم طبسی، سید غلام رضا کسایی، سید محمد صادق قزوینی، سید مرتضی قزوینی، سید مصطفی فائزی و سید محمدعلی بوشهری، سید محمدعلی طبسی، سید رضی شیرازی، سید حسن نیشابوری، شیخ محمدرضا اشرفیان، شیخ علی محدث، سید جلال الدین مهاجری، سید حسن موسوی، شیخ محمد حسن اعلمی، شیخ حسنعلی طوبائی، شیخ محمد آل صالح، شیخ مهدی شریعت زاده، سید علی اکبر یزدی، سید مرتضی مظلوم، شیخ محمدعلی داعی الحق، شیخ عبدالحسن بیضائی، شیخ میرزا احمد سیبویه، شیخ محمدحسن سیبویه، شیخ محمد حسین سیبویه و...
و علاوه بر تدریس و مباحثات علمی از استفتائاتی که از ایشان می شد جواب می داد و مجلسی خصوصی هنگام عصر داشت که برادرش شیخ علی اکبر و آیت الله شیخ محمد ابراهیم یزدی در آن شرکت داشتند.
و از عادات ایشان تلاوت یک جزء از قرآن و دعائی از صحیفه سجادیه علیه السلام در هر روز بود. سپس شروع به مطالعه در کتابهای فقهی و اصولی و سیره و اخلاق و غیر آنها می کرد.
منبر و محراب
صبح و ظهر و عصر در صحن مولایمان عباس علیه السلام و گاهی در برخی مساجد کربلا نماز جماعت می خواند و جمع کثیری از علما و مؤمنان در نمازش شرکت می کردند و با وجود موقعیت علمی و مرجعیت دینی بعد از نماز منبر می رفت. و از ارشاد و تبلیغ مردم خودداری نمی کرد.
می گفت: منبر رفتن برای همه علما و مراجع به ویژه در این روزگار به دلیل نیاز مردم به ارشاد، وظیفه ای شرعی است؛ اصرار او برای منبر و سخنرانی برخی از علما و مراجع در کربلا مانند آیت الله شیخ محمدرضا اصفهانی، شیخ یوسف خراسانی و سید محمد شیرازی محرک و انگیزه ایجاد کرد. وی نماز عید قربان را نیز در حرم می خواند ولی به دلیل مصالحی در چند وقت اخیر آن را رها کرد.
مرجعیت
بعد از رحلت تعدادی از مراجع تقلید، مورد تقلید و مراجعه جمع زیادی از مردم کربلا و ایران و هند قرار گرفت. و به دلیل موقعیتش از کمک به محرومان و فقرا سستی نمی کرد و سعی وافر در آن داشت و حتی در خانه برخی از خانواده های نیازمند و یتیمان رفت و آمد می کرد و به آنها کمک می کرد. آن زعیم فقید زندگی خود را برای خدمت به دین و حوزه علمیه اختصاص داده بود. امور معیشتی طلاب حوزه، مشغله و همت همیشگی ایشان بود، لذا علیرغم کم بودن وجوه شرعی که به ایشان می رسید، توجه زیادی به ایشان داشت، لذا دیده شد که در مدّت بیماری منجر به فوت خود به حقوق ماهانه طلاب اشاره می کند و از مقسم شهریه آیت الله سید محمد رضا طبسی حایری خواست و او را مأمور کرد که برای آن ماه نیز شهریه ماهانه پرداخت شود. پسرش آیت الله شیخ محمد حسین سیبویه نقل کرد که پدرش مدت های طولانی فرصت زیارت ائمه علیهم السلام در کاظمین و سامرا را نداشت. و می گفت: تکلیف سفر برای زیارت از من ساقط است و من این فرصت را برای رسیدگی به امور محرومان صرف می کنم. چون این اولویت دارد و ائمه علیهم السلام از این راضی ترند. او هر سال یک بار به نجف اشرف مشرف می شد.
از جمله ویژگیهای ایشان این است که محفوظات محکمی داشت به طوری که به هر چه از اساتیدش در فقه و اصول بهره می برد و غیر آن آشنا بود، بعضی از شاگردانش نقل کرده اند که آنچه در فقه و اصول و غیر آن به ما القاء می کرد از استفاده های ایشان از اساتیدشان در بیش از چهل یا پنجاه سال قبل بود.
فضائل اخلاقی
از ویژگی های بارز او می توان به تقوا، زهد، تقوا، قناعت به اندک بهره ای از دنیا و ساده زیستی اشاره کرد که سکوتش در خانه ای کوچک و محقر گواه آن است.
از حیث عبادت می توان به شب زنده داری و مداومت ایشان به تلاوت قرآن و ادعیه مأثوره روزانه و زیارت عاشورا و جامعه کبیره اشاره کرد و نیز ایشان هر روز دو بار به زیارت حرم حسین علیه السلام مشرف می شد. و از بر مصائب اهل بیت علیهم السلام بسیار گریه می کرد و به برپایی مجلس ایشان در منزل خویش اهتمام داشت. به سادات احترام فراوان می گذاشت، همانطور که بقیه علمای خاندان سیبویه این چنینند.
آثار ایشان
مرحوم آیت الله العظمی سیبویه رساله علمی و حواشی بر وسیلة النجاة و توضیح المسائل و مناسک حج بعضی از مراجع داشت و همچنین کتابی بنام "مقرح الأکباد" و مجموعه ای داشت که در آن مطالبات و مسائلی را نوشته بود که از اساتید خود بهره برده بود، اما به دلیل تسلط رژیم بعثی صدام و مصادره خانه اش پس از آوارگی اجباری خانواده اش، همراه با بیشتر کتاب هایش از بین رفت. همچنانکه اعتقاد داشت که نیازی به نوشتن تکراری نیست و احیای آثار پیشینیان لازم است.
رحلت
سرانجام در اواخر عمر به بیماری لاعلاج مبتلا شد که باعث شد تنها چند روز زنده بماند و مراجع عظام در آن ایام برای عیادت و ملاقات او نماینده می فرستادند و مؤمنان برای شفایش دعا می کردند. ولی اراده الهی بر رحلت او و فاجعه عالم اسلام به فقدانش قرار گرفته بود. در شب دوشنبه هفدهم ماه جمادی الثانی سال 1391 ق تابستان سال 1971 میلادی در ساعات اولیه شب روح پاکش به ملکوت اعلی عروج کرد تا ندای پروردگارش را لبیک گوید: ﴿یٰا أَیتُهَا اَلنَّفْسُ اَلْمُطْمَئِنَّةُ * اِرْجِعِی إِلیٰ رَبِّک رٰاضِیةً مَرْضِیةً * فَادْخُلِی فِی عِبٰادِی * وَ اُدْخُلِی جَنَّتِی﴾ سپس به محض فرا رسیدن صبح مناره های حرمین شریفین حسینی و عباسی و تمامی مساجد کربلا خبر رحلت آن مرجع عالیقدر را منتشر کردند و برای این خبر دردناک، توده های مردم به عزاداری و تشییع جنازه پاکش شتافتند. و غم و اندوه شهر کربلا را در بر گرفت و لباس سیاه بر تن کرد و حوزه و بازار و محله ها تعطیل شد. روز شگفت انگیزی که از نجف هیئتی از مراجع و دیگر علما و مؤمنان به رهبری آیت الله سید محمد تقی بحرالعلوم و از شهرهای دیگر برای شرکت در تشییع جنازه ایشان آمدند.
پیکر وی پس از تشییع و تشییع در آخرین آرامگاهش در جوار حرم ابوالفضل العباس و در قبرستان خانوادگی واقع در جنب درب صاحب الزمان(عج) به خاک سپرده شد و با درگذشت وی تلگرافی های مختلفی از مراجع و شخصیت های مذهبی و اجتماعی از شهرهای عراق، ایران، هند، پاکستان، کویت و غیره توسط خانواده ایشان دریافت شد و برای ایشان مجالس فاتحه و ترحیم در کربلا و سایر نقاط به مدت چهل روز تشکیل شد.
جمعی از ادیبان و شاعران مانند سید مرتضی وهاب، سید صادق آل طعمه، شیخ باقر ایروانی و شیخ عبدالرضا صافی با اشعار مرثیه یاد او را گرامی داشتند.